نوپدید
یک سایت دیگر با وردپرس فارسی
کودک، آگاهی، همدلی: سه ضلع مثلث صلح
اندونزی
- بنیاد آشوکا
- 2002
درگیریهای مذهبی بین مسلمانان و مسیحیان کشور “اندونزی“ زندگی آنها را مختل کرده بود. یکی از آسیبپذیرترین گروهها کودکانی بودند که در نتیجهی این تنشها از حق دسترسی به آموزش و زندگی سالم محروم شدند. خانم “بایهاجر توالیکا“ یکی از مسلمانان پناهنده در اردوگاهها، با ریزبینی تمام به سراغ زنان و کودکان رفت و در سال ۲۰۰۲ با هدف فراهمکردن آموزش برای کودکان و ایجاد یک جنبش صلح، “بنیاد توانمندسازی زنان و کودکان” را تأسیس کرد. او ابتدا به سراغ کودکان رفت و با آنها دربارهی احساسات، رؤیاها و آسیبهایشان صحبت کرد. خانم “بایهاجر“ برای اینکه بتواند پیوندی میان خود…
- 152 بازدید
- 0 پسند
- 0 نظر
درگیریهای مذهبی بین مسلمانان و مسیحیان کشور “اندونزی“ زندگی آنها را مختل کرده بود. یکی از آسیبپذیرترین گروهها کودکانی بودند که در نتیجهی این تنشها از حق دسترسی به آموزش و زندگی سالم محروم شدند. خانم “بایهاجر توالیکا“ یکی از مسلمانان پناهنده در اردوگاهها، با ریزبینی تمام به سراغ زنان و کودکان رفت و در سال ۲۰۰۲ با هدف فراهمکردن آموزش برای کودکان و ایجاد یک جنبش صلح، “بنیاد توانمندسازی زنان و کودکان” را تأسیس کرد.
او ابتدا به سراغ کودکان رفت و با آنها دربارهی احساسات، رؤیاها و آسیبهایشان صحبت کرد. خانم “بایهاجر“ برای اینکه بتواند پیوندی میان خود و کودکان ایجاد کند در فضاهای اضافی اردوگاهها، زمینهای بازی درست کرد که محیطی برای گفتگوی آزاد و بازی کودکان بود و از این طریق سعی میکرد میزان آسیبها را درک کرده و بتواند والدین را نیز برای قدمهای بعدی قانع کند. نکتهی قابلتوجه در فعالیتهای خانم “بایهاجر“ این بود که بهجای آموزش مستقیم مفاهیمی مثل کثرتگرایی، تنوع ادیان و تسامح مذهبی که جامعه بهشدت به آنها حساس بود، با زیرکی از نقطهای کارش را آغاز کرد که بتواند مردم را بدون اینکه آگاهانه متوجه باشند با خود همراه کند؛ والدین وقتی شادی فرزندان خود را میدیدند بهتدریج به او اعتماد میکردند. در قدم بعدی خانم “بایهاجر“ با همکاری دوستانش در دانشکدهی روانشناسی شهر “جاکارتا“، یک برنامهی درسی طراحی کرد که کودکان در زمینهای بازی در ضمنِ یادگیری خواندن و نوشتن و درس ریاضی، مهارتهایی مثل از بینبردن کلیشهها دربارهی ادیان، کاهش خشونت و انتقامجویی و کثرتگرایی را فرامیگرفتند. در واقع خانم “بایهاجر“ از قالب درسهای مدرسهای مثل ریاضی و خواندن و نوشتن استفاده میکرد و مفاهیمی مثل “خودآگاهی” و “تاریخ تنوع قومی و مذهبی “در “اندونزی“ را به کودکان آموزش میداد.
بعد از کودکان نوبت به زنان رسید. ازآنجاکه مردم تمام خانه و زندگی خود در روستا را در اثر درگیری ازدستداده و آوارهی اردوگاهها شده بودند، خانم “بایهاجر” کارش را از زمین اقتصادی آغاز کرد. در ابتدا خودش شروع به پختن و فروختن فرنی در بندر نزدیک اردوگاه کرد و با این روش بقیهی زنان را تشویق کرد که با هر مهارتی که دارند یک محصول درست کرده و برای درآمدزایی خانوادهی خود بفروشند. همچنین با پرداخت وامهای خرد، به آنها کمک میکرد. او از این طریق توانست اعتماد زنان را جلب کرده و بهتدریج آنها را وارد فضای آموزش کند و همچون کودکان مفاهیمی مثل احترام به ادیان و دوری از خشونت را به آنها بیاموزد. پس از گذشت مدتی از این فعالیتها، بازارچهای محلی ساخت تا به بهانهی کار و درآمدزایی، زنان مسلمان و مسیحی را کنار هم قرار داده و زمینهی همکاری و همراهی آنها را فراهم کند.
خانم “بایهاجر“ زنان را تشویق میکرد که در مبارزات انتخاباتی صلح و مدارا برقرار کنند و تلاش کنند که همسران و جوانان خود را از درگیری و انتقامجویی دور نگهدارند. یکی از ویژگیهای این نوآوری اجتماعی این بود که خودش درآمدزایی داشته و از نظر منابع مالی به خیریهها و دولت وابسته نبوده است.